صنایع دستی ایران : برک بافی
بشرویه از نظر تاریخی، قدمت بسیار زیادی دارد. ناصرخسرو در قرن پنجم هنگام سفر از طبس به تون...
بَرَک نوعی پارچه نرم و چسبان و ضخیم است که در خراسان از پشم شتر یا کرک بز با دست میبافند و از آن جامه? زمستانی میدوزند.برک از لطافت و استحکام خاصی برخوردار است و از آن عمدتاً برای تهیه و دوخت کت مردانه استفاده میکنند. گرمای پارچههای بسیار ضخیم و نرم برک، دردهای عضلانی را کاهش میدهد و برای دردهای مفاصل نیز التیامبخش است. برک به طور معمول خودرنگ بوده و در رنگها قهوهای، سیاه، سفیده، شیری و شکری و خاکستری تولید میشود. در قدیم، بیشتر درویشان بودند که از برک قبا و کلاه میساختند و بعدها با بهبود کیفیت آن، پادشاهان و فرمانروایان نیز قبا و جبه جنس برک بهتن میکردند. واحی بجستان، گناباد، فردوس و بشرویه در خراسان از نواحی اصلی تولید پارچه? برک هستند.تیمور لنگ در سرگذشتی که به قلم خود نوشتهاست در باره شهر بشرویه خراسان و پاچه برک مینویسد: «چند روز بعد نزدیک شهر «بشرویه» رسیدم ... سکنه شهر که در سر راهم ایستاده بودند توبرهای داشتند و چیزی از آن بیرون میآوردند و آن را به دو قسمت تقسیم میکردند. یکی را در جیب چپ میگذاشتند و دیگری را در جیب راست. بعداً فهمیدم آنها در توبره خود پشم بز نگه میدارند و آنها موی بز را از کرک جدا میکنند و تا از کرک «برک» ببافند و از موی بز جاجیم و گلیم ببافند. برک از پارچههای پشمین چین هم لطیفتر بود و من پارچهای به آن لطافت در عمرم ندیده بودم. در بازدید از یکی از کارگاههای نساجی خواستم به تمام کارگران آن نفری یک سکه هدیه دهم اما آنها نپذیرفتند.» ناظمالاطباء مینویسد: برک پارچهای از کرک گوسفند و بسیار نفیس و اعلا است که از آن جبه و سرداری دوزند، و برک بخرز و کرمان بر سایر اقسام آن ترجیح دارد. ادوارد پولاک در سفرنامه خود نوشتهاست که «برک پارچهای نرم و چسبان است که از کرک لطیف شتر بافته میشود و در ایران جای فاستونی را گرفتهاست.» برای تهیه این پارچه، کرک بز را پس از کمان زدن و نوار کردن با چرخ میریسند و آن را تبدیل به نخ میکند و در دستگاه تنبافی آن را به پارچه برک تبدیل میکند. پارچه درشت برک را برای مدتی در مغز گوسفند و آب ولرم میگذارند و با گز روی آن میکشند و با استخوان به آن میزند، موهای اضافه از آن خارج میشود و آنگاه پارچهای نرم و گرم، بهدست میآید.
از حوالی بشرویه عبور کرده و به توصیف روستای رقه در سه فرسنگی بشرویه پرداخته است او میگوید : «چون از طبس دوازده فرسنگ بیامدیم قصبهای بود که آن را رقه میگویند ، آبهای روان داشت و زرع و باغ و درخت و بارو و مسجد و آدینه و دیهها و مزارع تمام دارد . نهم ربیعالاخر از رقه برفتیم و دوازدهم ماه به شهر تون رسیدیم میان رقه و تون بیست فرسنگ است.»
ظاهراً بشرویه در این زمان شهرت و موقعیت رقه و طبس را نداشته و آبادی کوچکی بیش نبوده است و چون آن حدود مرتع اغنام بوده شترداران چند حوض برای آب دادن احشام ساخته بودند که به بیابان گله حوض معروف شده بود. بعداً چون زمین آنجا را قابل الزراعه تشخیص دادند از سمت رقه آب رود معروف به علی سالار گرفته به طرف بشرویه میل دادند و زراعت کردند و کمکم موجب تشویق آنها به اقامت در آن منطقه گردید و جمعیت آنجا زیاد شد.
اطلاعات تاریخی در رابطه با بشرویه در کتابها و سفرنامهها تا قرن هشتم ذکر نشده است و ظاهراً تیمورلنگ طبق نظر مارسل بریون از این منطقه عبور کرده است . در کتاب منم تیمور جهانگشا چنین آمده است :«در بهار 778 هـ .ق قصد کردم جهان را مسخر کنم و تسخیر جهان را از خراسان شروع نمایم قصدم از خراسان دیدن سبزوار و بشرویه بود نسبت به بشرویه توجه نداشتم مگر به مناسبت اینکه میگفتند تمام سکنهی آن دانشمند هستند و در آن شهر کسی نیست که از علم برخوردار نباشد ولی با اینکه همه دانشمند هستند برای تأمین معاش خود زحمت میکشند و...» در این توصیف پنجصفحهای که از مردم بشرویه داشته به خلق و خوی مردم و برخی آداب و شیوههای قومی آنان و آثار منطقه اشاراتی کرده است از جمله : ساختن پارچه برک ، وجود کارگاههای نساجی ، دینداری و اهتمام مردم به فراگیری قرآن ، استفاده از نوعی روغن به نام منداب برای سوخت چراغها ، استفاده از کلمه عدل به جای ترازو و. . . مواردی است که معمرین شهر آن را تأیید میکنند .
در سال 1293 هـ . ق نیز میرزا خانلرخان اعتصام الملک نایب اول وزارت امور خارجه در عهد ناصرالدین شاه از این منطقه عبور کرده و در توصیف بشرویه چنین گفته است : « بشرویه قصبهای است معمور ، اهلش همه مشغول برک بافی هستند ، هیچ فقیر ندارد ، زراعت چندانی ندارد ، آبشان منحصر به یک نهر قنات است. . . به قدر سه هزار خانوار سکنه دارد و قلعه و باره و برج و ارگ دارد.»
به نوشتة برخی منابع ، مارکوپولو در سفر خود، از کرمان ، کوه بنان ، بهاباد ، طبس و بشرویه گذر کرده است (مستوفی ، ص181) در سال1292، در دوره حکومت ناصرالدین شاه ، بشرویه هشتصد خانه و چهار دروازه داشت و در گوشه شمال غربی آن «ارگ » واقع شده بود (مک گریگور، ج 1، ص 134ـ135). در آن دوره ، در بشرویه پارچه پشمی و معروف بَرَک * بافته میشد (اعتمادالسلطنه ، ج 1، ص 816 ؛ مک گریگور، ج 1، ص 135).
کلنل «سیاممک گِرگُر» افسر ارتش انگلیس سیاح دیگری است که در حدود 130 سال پیش، از این منطقه عبور کرده و شرح جامعی البته از دید یک نظامی و برای اهداف نظامیگری دولت انگلیس در ایران داده است و میگوید : « بشرویه در حقیقت روستای بزرگی است که در دل جلگهای واقع شده و زمینهای زراعتی اطراف آن بیش از هر جای دیگری است که از شیراز تا به این جا دیدهام شاید این زمینها تا شعاع سه مایلی از جوی آبی آبیاری میشود که از کوههای اطراف غرب سرچشمه میگیرد دیواری دور شهر را گرفته . . . و محدودهای به وسعت 500 × 400 یارد را در برگرفته که ضلع بزرگ آن به طرف شمال میباشد ، چهار دروازه دارد هر یک در یک جانب آن و در گوشه شمال غربی «ارگ» یا قلعه واقع شده است . . . آب بشرویه خوب است و انواع آذوقه مورد نیاز در آن یافته میشود. . .» او در این توصیف به صنعت اصلی مردم بشرویه برک بافی و جاجیم بافی اشاره کرده و از برجهایی که در بشرویه به منظور پناهگاه ساخته شده و هم اکنون نیز موجود میباشد یاد کرده است .
پس از گذشت بیست سال از عبور افسر انگلیسی از این منطقه، ایرانگرد دیگری به نام معصوم علیشاه در سال 1316 از این جا عبور کرد و جریان سفر خود را در کتاب طرائقالحقایق نگاشته است . او در این سفر به آثار تاریخی همچون کال شور ، حوضانبار میان ده ، مسجد جامع اشاره کرده و مینویسد «اول ظهر وارد بشرویه شدیم ... به قدر دو هزار باب خانه در اوست اگر چه از تون کوچکتر است ولی مردمانش با ثروت و به تربیت نزدیکترند . برک بشرویه معروف و تجارت اینجاست.» بعد، از مسجد و امام مسجد آن وآقا شیخ علی، پدر فروزانفر یاد میکند و به توصیف مراسم عزاداری و تعزیه که مردم در ایام محرم برپا میکنند پرداخته و جزئیات آن را شرح داده است .
عمده ترین محصول صادراتی بشرویه زعفران و پنبه و دانه های روغنی است . قالیچه بافی از صنایع دستی این شهر است . در قدیم ، بشرویه در مسیر یکی از جاده های اصلی یزد ـ مشهد قرار داشت و رباطِ خوش آب ، در 51 کیلومتری جنوب شرقی شهر بشرویه ، در مسیر یکی از جاده های یزد/خراسان واقع بود.
با وجودی که صنایع دستی زنان هزارهجات همیشه از اعتبار جهانی برخوردار بوده است، بحران های سیاسی در کشور و عدم حمایت دولت از آنان سبب شده که این صنایع مرکود شوند.
قالینبافی، گلیم بافی، فرشهای دستی، خورجین بافی، برگ بافی، نمد مالی، سوزن دوزی، چرمه دوزی و خامک دوزی از جمله صنایع دستی زنان مناطق مرکزی هزارهجات اند که بعضی از آن ها با خطر نابودی قرار دارند.
یکی از این صنایع معروف زنان هزاره در مناطق مرکزی کشور؛ صنعت برک بافی است که از قدیم در میان مردم مروج بوده است. این صنعت که یک نوع تکه نخی است از گل پشم بره های مخصوص وطنی که بیش از سه تا چهار ماه از عمر آن نگذشته باشد، ساخته می شود.
تکه برکی در رنگ ها، دیزاین ها و نقش و نگارهای مختلف توسط زنان و دختران جوان به صورت سنتی بافته می شود که به نام های خنجری، شمشیرباف، چهارخانه، دندان موش و... یاد می گردد.
این صنعت پشمی تا سی سال پیش یک بخش عمد? لباس مردان هزاره را تشکیل می داد که شمار بیشترمردم از آن کرتی، بالاپوش، پتو، دریشی، واسکت، کلاه و پای پیج می ساختند.
اما در سال های پسین این صنعت تنها لباس مردان خوش روزگار، متمول و کسانی که در ادارات دولتی و مؤسسات کار می کنند، شده است و آنان از تکه برکی بیشتر برای شان چپن و دریشی می سازند.
سجاد محسنی؛ یکی از ریش سفیدان مرکز بامیان که خود بیشتر وقت ها یک چپن برکی به شانه دارد، می گوید که صنعت برک بافی از قدیم در هزارهجات مروج بوده و بخشی از فرهنگ این مردم نیز به شمار می آید. آقای محسنی می افزاید که با آن که شانه زدن پشم برک، ریسیدن نخ برک، بافیدن آن، پت کشی و مالیدن آن بالای سنگ داغ و دوختن آن یک کار دشوار است، ولی در گذشته این کار برای زنان یک نوع میله و ساعت تیری نیز بود.
صفدر توکلی آواز خوان معروف کشور می گوید: «با وجودی که این صنعت در حال فراموش شدن است، دیگر دختران بامیان گرد هم جمع شده با تار آن بازی نمی کنند، با آن هم این صنعت در عمق ادبیات محلی مردم جا گرفته و یکی از شاه بیت های ترانه های محلی شده است مثل؛ برک خنجری دست باف نازی، تکه خارجه شرمل جی موکونه.»
میرچمن سلطانی آواز خوان محلی می خواند: «برک چارگله یی نقش و نگار ورسی، به جهان الگو شده تیک? ساخت هزاره.»
به گفت? میرچمن سلطانی، در گذشته ها یکی از امتیازهای دخترها در هزارهجات بلد بودن شان به صنعت برک بافی بوده، چنان چه در داستان های کهن محلی نیز دختران به بافنده گی و ریسنده گی توصیف می شدند. مثلن دختر در یکی از بیت های عامیانه چنین توصیف می شود: «عجب تانسته بافه دلبر من، پری یی کوه قافه دلبر من.»
اما این که چرا این صنعت سنتی هزاره ها با پیشینه چند صد ساله با خطر نابودی رو به رو است، دیدگاهای متفاوتی وجود دارد.
ابراهیم اکبری رییس اطلاعات و فرهنگ بامیان در زمینه می گوید: «عدم حمایت دولت از صنایع دستی و وارد شدن تکه های خارجی سبب شده که این صنعت سنتی از عمومیت بیفتد و تنها مورد استفاد? قشر خاصی از جامعه قرار بگیرد.»
به گفت? آقای اکبری، در سال های پسین تحف? چپن برکی مناسب ترین وسیل? ارتباط مأمورین پایین رتب? دولتی و مؤسسات؛ با آمرین مافوق شان شده است.
محمد سرور شریفی، باشند? مرکز ولسوالی ورس بامیان می گوید: «برک یک نوع لباس فاخر است که در گذشته ها بیشتر میران و خوانین از آن استفاده می کردند، هم اکنون نیز بیشتر خریداران آن کارمندان مؤسسات دولتی و انجوها اند.»
به گفت? آقای شریفی، یک متر برگ سرخ جوی و لیگان ورسی از هفت صد تا 2500 افغانی خرید و فروش می شود، یک چپن برکی سفارشی، تا سی هزار افغانی به فروش می رسد که از توان مردم بسیار بلند نیست.
واحدی بهشتی وکیل شورای ولایتی بامیان دلایل اصلی کم شدن این صنعت سنتی را خشکسالی ها و انقراض نسل گوسفندان هزاره گی می داند. به گفته آقای بهشتی که این چپن ها از هر گونه پشم برگ ساخته نمی شود، بل تکه های برکی تنها از گل اولین پشم بره های گوسفندان مخصوص هزاره گی که دارای رنگ و نرمی خاص اند، به دست می آید.
حلیمه رضایی، یکی از زنان تجارت پیش? بامیان به این باوراست که نبود مراکز فروش در بامیان و دیگر شهرهای افغانستان برای فرآورد های زنانه، دلیل نابودی این صنعت شده است.
بر بنیاد گفته های خانم رضایی، زنان بامیان تنها در بعضی وقت ها و در مناسبت های خاصی، این فرصت را می یابند که صنایع شان را به نمایش بگذارند.
گلبخت حیدری باشند? شیو قل ورس که خود در گذشته برک می بافته، می گوید: «از تهی? پشم برای ساختن برک تا نخ ریسی، بافتن، پت کشی و رسیدن به خیاط مراحل زیادی سپری می گردد که زنان، این دوره و زمان رنج آن را متقبل نمی شوند.»
گلبخت به این باور است: «وقتی هم که تکه برک آماد? فروش می شود، بافند? آن تا کی منتظر بماند که کسی از کدام مؤسسه خارج منطقه پیدا شود که او را بخرد، به همین دلیل است که زنان به بافیدن تکه های برکی علاقه نمی گیرند و از خیر آن می گذرند.»
اما اکبر محمدی، مدیر عمومی اتا ق تجارت و صنایع بامیان می گوید که برای این که صنعت برک بافی دوباره زنده شود و از نابودی قطعی نجات یابد، لازم است که دولت و مؤسسات در این راستا سرمایه گذای کنند. او به این باوراست که رشد صنعت برک بافی سبب رشد اقتصاد خانواده های روستایی در هزارهجات می گردد، برای این که اقتصاد خانواده های روستایی تقویت شود، ضرور است که حمایت از صنایع دستی صورت گیرد.
افزون بر تحولات سیاسی در کشور و مهاجرت ها، خشک سالی های چند سال پسین، ضعف اقتصاد روستایی و عدم حمایت دولت از صنایع دستی و تشبثات خصوصی در هزارهجات سبب شده که این صنعت دیرین? زنان هزاره با خطر نابودی رو به رو شود.
Design By : Pichak |